۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

نیایش "خواجه عبداله انصاری"

الهی ! عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم

دارم.

الهی ! اگر بر دار کنی رواست ، مهجور مکن ! و اگر به

 دوزخ فرستی رضاست ، از خود دور مکن

الهی ! مکش این چراغ افروخته را ، و مسوز این دل سوخه

 را.
الهی ! گفتی کریمم ، امید بدان تمام است ، تا کرم تو درمیان



است نا امیدی حرام است.

الهی ! اگر از دوستانم ، حجاب بردار و اگر مهمانم مهمان را



نیکو دار.

الهی ! حاضری : چه جویم ؟ ناظری؟ چه گویم؟


برخیز و طهارت کن ، که «قامت » نزدیک است ، و توبه کن


 که قیامت نزدیک است!